۱۳۸۷ دی ۲۷, جمعه

102-عزا

دیروز(جمعه) سر کار بودم و از مواهب زندگی سگی پزشکی لذت میبردم .جالب بود چارتا کیس مسمومیت با الکل جدا جدا داشتم که رکوردی بود تو یه شیفت ! به نظر همه امت عزادار با هم تصمیم گرفته بودن از عزا در بیان.غروب که رفتم خونه معلم زبان برای دوز نگه دارنده کلاس زبان داشتیم و بعدش همسر گرام دممو گرفته برده جشن تولد دختر عمه جانش که در نتیجه ما هم از عزا خارج شدیم.:))فقط بدیش این بود که صب با کلنگ تونستم خودم رو از دشک جدا کنم و یک هفته ی زیبای کاری رو شروع کنم. خداوند به جناب اسمیرونوف اجر جذیل عنایت و دربهشت با سایر اولیا محشور فرماید الهی آمین.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

دوست: شما هم به سبک دیگران از عزا در میاین؟؟ یعنی شما هم الان مسموم شدین؟؟