آري آري زندگي زيباست زندگي آتشگهي ديرنده پا برجاست گر بيفروزيش رقص شعله اش در هر كران پيداست ورنه خاموش است و خاموشي گناه ماست
۱۳۸۸ آبان ۱۹, سهشنبه
81- free
ظهر یکشنبه از بیرون برگشتیم خونه دیدم تو صندوق پست دو تا برگه هست خوندم تبلغ یه کلاس رقص بود و جلسه اول هم رایگان به همسر جان گفتم بریم اونم پایه بود رفتیم دیدیم همه پیر پاتول و جوون تریناشون ماییم عیال گفت ظاهرا اینجا هم برنامه مفتی طرفدارا خاص داره گفتم خوب برای اولین بار بد نیست وایسا ببینیم چی میشه ساعت هفت شروع برنامه بود گفتم احتمالا باید کار تبلیغی باشه حالا یه دو تا اجرا بعدشم مخ زدن برای شرکت در کلاس چهارتا مربی هم بودن که سن سالشون تو مایه شرکت کننده ها بود خلاصه برنامه شروع شد هر مربی با یه گروه و موزیکم پخش میشد مربی میگفت و بقیه هم فوری اجرا می گردن. همسر جان مایه شو داشت ولی من احساس قورباغه روی سطح چرب داشتم هر کار می کردم هماهنگ نمی شدم و نشون به همین نشون که همه اون پیر پاتولا تا ساعت نه که من عیالو بر داشتم برم داشتن میرقصیدن وما زبونمون اویزون شده بود وعرق از چار چاکمون در رفته بود و کلاس همچنان ادامه داشت
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۱ نظر:
پس بهتره یه سر برین Star Studio که توی Bentleigh هست. ملت اونجا به مراتب جوونترن.
ارسال یک نظر