آري آري زندگي زيباست زندگي آتشگهي ديرنده پا برجاست گر بيفروزيش رقص شعله اش در هر كران پيداست ورنه خاموش است و خاموشي گناه ماست
۱۳۸۷ مهر ۱۴, یکشنبه
35-بسیار سفر باید
آقا رفتنیم شمال جای همگی خالی و در مسیر رفت از جاده چالوس نزدیک مرزن آباد که این کوهها سفید میشن و روش سرو کاشته شده ؛ هوای نیمه ابری یه نور پردازی زیبایی ایجاد کرده بود که بسیار هوس انگیز بود واسه عکس ما هم که ماهر در عکاسی و همسر جان هم رانندگی میکردند پس دوربین رودر اوردیم و شیشه رو پایین کشیدیم و کله رو کردیم بیرون و د عکس بگیر.بعدم نشستیم به تماشای هنر خودمون که تو یه پیچ کنترل ضبط ماشین که همسر جان جدیدا انداخته رو ماشین لیز خورد و فرطی پرت شد بیرون از پنجره .اولش که نفهمیدیم چی شد ولی بعد یهو جای خالیشو دیدم و اعلام کردم و ابتدا همسر منفجر شدند و هنر و حیثیت مارو زیر سوال بردن و بعدم دور زدن و در محل مشغول تفحص شدیم تا کنترل مفقود رو کشف کنیم .من که موفق نشدم ولی خود همسر گرام یافتش ؛خوشبختانه(در نظر اول) فقط در و باطریش گم شده بود ما هم برش داشتیم وخوشحال حرکت کردیم.حالا چند روزه داریم دنبال در میگردیم و معلوم شده که کل ارزش کنترل ضبط به درشه چون بدون اون کار نمیکنه و یدک هم نداره!! آخر هم امروز یه نو شو خریدم تا همسر عزیز از کول ما پیاده شه.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر