۱۳۸۷ بهمن ۲, چهارشنبه

105-تقلیب


امروز به دلیل کاری گذارم به خیابون مولوی افتاد . با صحبتهای رایج این روزها خاطره روزای سال 57 برام زنده شد که با تعطیلی مدارس و اعتصابها با خونواده اومده بودیم تهران و روزها به خیابون گردی با بزرگترا و شرکت در تظاهراتها روی دوش بابا میگذش .یادم نمیره تو همین خیابون یه شعار دیواری خوندم که نوشته بود:" ما بچه های مولوی ریدیم تو تاج پهلوی "واسه منه بچه مثبت خیلی این شعار با مزه بود و هی تکرارش میکردم تا اخر دعوام کردن و همین شد که تو ذهنم موندگار شد.
حالا بعد سی سال فک میکنم اون تاج سر پهلوی نموند و ایشون با خانواده یه مشت خاک ورداشتن برا سرشون و رفتن ولی اون تاجه مونده واسه سر ما و مملکت گل و بلبلمون :)).ایول بچه های مولوی چه کردن تو این تاج

۵ نظر:

ناشناس گفت...

دکتر جان
داره باورم میشه که در طنزنویسی به مراتب معروفتر می شدی تا پزشکی
دمت گرم

ناشناس گفت...

دوست: خوب دکتر جون اعتراف کردی که با بچه های مولوی هم دست بودی... مای بنده خدا هنوز به این دنیا نیومده بودیم... اون تاج را اصلا ندیدیم که شعار هم بدیم...کل زندگی ما تو جنگ و بدبختی سر شد...

ناشناس گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
ناشناس گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
ناشناس گفت...

پس كار اونا بوده؟؟؟؟