۱۳۹۰ مرداد ۲۵, سه‌شنبه

8 - زنده

مادر خونده رییس سرطان پیشرفته گوارشی داره ؛ در مرحله درمان تسکینی هستش و تو بیمارستان  . با مخدر و مسکن مطمئنیم درد نداره ولی هر روز التماس میکنه یه چیزی بدین من تموم کنم . میگه " نمی خام زنده بمیرم" . و حلقه اشک تو چشای رئیس غم انگیزه
کاش هیچکس زنده نمیره  

۱۳۹۰ مرداد ۱۳, پنجشنبه

7-زوج

یه خانم 91 ساله بستری کردم .بهش میخوره 70 سالش باشه ؛ رییس ازش می پرسه با کی زندگی میکنی .میگه شوهرم ؟!( معمولا خانم ها قبل ازین سن ها همسرشون رو از دست می دن.)
میپرسم همسرت چند سالشه ؟ میگه 86 . رییس میگه چند ساله با همین؟ میگه 46 سال :) میگه پس ازدواج اولتون نبوده . میگه نه هر دو مون تین ایجر داشتیم که اونا با هم دوست بودن بعد ما با هم اشنا شدیم و دیدیم با هم مچ هستیم؛ ازدواج کردیم.
خیلی برام با مزه بود، یاد این شوخی لوسی افتادم که تو دوره مجردی همه اقایون جا افتاده دنبال مادر دختر میگشتن با هم بگیریم .