۱۳۹۰ آذر ۳, پنجشنبه

11 - نارنج

شنبه ها صبح درمانگاه دایره و پزشک انکال میره کلینیک.
نوبت من بود و3 تا مریض هم بیشتر بوک نشده بودن ،دومی یه خانم  هفتاد وخورده یی ساله هستش که با دوستش اومده .
دوسته میگه این سینه ش (پستونش ) یه مشکلی داره ولی خودش میترسیده بیاد یه وقت بگین سرطان داره.
میگم بزار ببینم ، ضایعه تیپیک پوست نارنج ی ( علامت سرطان پستان که سطح پوست رو مثل پوست نارنج میکنه ) و تو کشیده شدن نوک سینه مجبورم میکنه بهش بتوپم که چرا با تاخیر اومده و خبر بد رو بدم .
سریع برنامه ی پیگیری ؛ ارجاع و پشت بندش جراحی ، شیمی درمانی و رادیوتراپی ردیف میشه .
الان چند ماهی از کل ماجرا گذشته و بنده خدا هر دو هفته یه بار به یه دلیلی میاد سراغ ما و حتما باید جای عمل و اون یکی سینه رو بهم نشون بده و او کی بگیره که همه چی میزونه.
خلاصه که یه بار پوست نارنج دیدن اشتهای مارو واسه هر چی لیمو کور کرده.

پ ، ن :
در مورد پست قبل ؛خانم دکتر مونا ی عزیز ،جالبی ماجرا همین بود که هیچ دلیلی برا مشکل مریض وجود نداشت و ای سی یو من بیمارستان هم میگفت این دومین باره که کیس این جوری دیده .
برای دوستان ملامت کننده هم باید بگم تاخیر 2 ساعته ی من تاثیر منفی تو نتیجه جریان نداشت چون با ایکس ری تشخیص  داده میشد.
به همه همکاران عزیز پرستارشب بیدارم هم خسته نباشید میگم و به خاطر صدای خواب الود همه پزشکای مردی که نصف شب به تلفن جواب میدن عذر خواهی میکنم :))

۱۳۹۰ آبان ۱۷, سه‌شنبه

10 - نه

آنکال بودم ؛ دوونیم شب یکی از پرستارا زنگ زده میگه یه دختر بچه اومده دچار حمله آسمه بهش ونتولین بدم میگم بده و می خوابم.
نیم ساعت بعد بازم زنگ میزنه بهتر شده ولی یه کم خس خس داره بهش کورتون بزنم میگم بزن میخوابم.
نیم ساعت بعد دوباره زنگ میزنه که حالش روبراهه ولی یه مختصری ویز داره موافقی کورتون خوراکی هم بگیره مرخص شه؟
 میگم باشه اینجوری بش بده بگو بیاد واسه ریویو .
نیم ساعت بعدش بازم زنگ میزنه میگه این قبل رفتن یه بار استفراغ کرد می خای بیای ببینیش .
رگ .... م در اومده میگم "نه" ، نگرش دار و ابزروش کن، بزار اکسیژن بگیره ؛منم صبح میام میبینمش.
تو دلم کلی بد بیراه گفتم و سعی میکنم بخوابم باز ،به ذهنم میاد این اولین باره که دارم برای ویزیت یه مریض بی وقت نه میارم وناز میکنم .
صبح نیم ساعتی زودتر رفتم تا بچه رو ببینم به نظر همه چی نرماله ولی از خس خس سینه ش خوشم نمیاد و ضربان قلبش هم بدون دلیل تنده ؛ گفتم وایسه تا رادیولوژی بیاد عکس بگیره.
 رادیولوژیست سراسیمه میاد میگه دکتر این همه جاش آمفیزم داره(وجود هوا تو بافت های که نباید باشه) دور ریه ،دور قلب ؛ توبافتای زیر جلدی .
آخرش کار به انتقال هوایی مریض با هواپیما ای سی یو دار به مرکز تخصصی میکشه.
خوشبختانه ؛ بازم به خیر گذشت و خداوند به جفتمون رحم کرد ،ولی یادم به مصرع "تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد" افتاد.
نمی دونم سن بالا رفته یا گشاد کردیم :)