۱۳۸۸ آبان ۸, جمعه

77 - اعتیاد

همسر جان شدیدا معتقد به اعتیاد بنده به نت هستن تا یه مدت قبل خودم موافق نبودم ولی از وقتی گوگل این سرویس اکسپلور رو به ریدرش اضافه کرده خودم داره شکم میبره .اخه لامصب یه چیزای وسوسه انگیزی پیشنهاد میده بعد بالاخره یه 7-8 تا پست میخونی تا تصمیم بگیری بعد تازه یه بلاگ جدید به جریانات ریدرت اضافه میشه و هر بار هم 4 تا پیشنهاد تازه که خلاصه مارو از زندگی انداخته

۱۳۸۸ آبان ۷, پنجشنبه

76 - جوک

این انگلیسیا جوکها مزخرفی دارن که اغلبشون خیلی بی مزه هسش ولی این یکی منو خندوند

A tour bus driver is driving with a bus load of seniors down a highwaywhen he is tapped on his shoulder by a little old lady.

She offers him a handful of peanuts,which he gratefully munches up.


After about 15 minutes, she taps him on his shoulder again and she hands him another handful of peanuts.

She repeats this gesture about five more times.

When she is about to hand him another batch again he asks the little old lady, 'Why don't you eat the peanuts yourself?

We can't chew them because we've no teeth,' she replied.

The puzzled driver asks, 'Why do you buy them, then?'

The old lady replied, 'We just love the chocolate around them.'

۱۳۸۸ آبان ۶, چهارشنبه

75 - مبادله 2

دوست اسپانیاییم میگه من 3 ساله بودم که فرانکو رفت و ازون به بعد اسپانیا هر روز در حال تحول و پیشرفته .میگم چقدر سرنوشتمون مثل همه :))من 7ساله بودم که پهلوی رفت و ما الان تا حدود عصر حجر پیشرفت کردیم

۱۳۸۸ آبان ۴, دوشنبه

74 - مبادله

خانه نشینی اجباری باعث شده که احساس کنم تدریجا فلونسی زبانم داره کم میشه و وقتی ییهو پاش میفته که بخام انگلیسی حرف بزنم دچار تته پته میشم در حالی که تو ایران و تو دوره کلاسام مشکل داشتم ولی تو جایگزینی لغتهای مجهول در هنگام صحبت وارد شده بودم .هی تو وب گشتم ببینم چطور میشه واسه مشکل راه حل پیدا کرد .اولش از چت رومهای مسنجرها شروع کردم که پر از ربات بود و تا با ای دی مذکر وارد میشی برات دعوت به تماشای استریپ تیز میفرستن . یه سایت اسپیک اینگلیش تو دی پیدا کردم که خیلی ترافیک نداشت و هر چی معطل شدم کسی واسه مکالمه پیدا نشد ولی سایت دیگه ای پیدا کردم که ظرف دو ساعت سه تا چت خوب بهم داد و با یه ژاپنی یه کره ای و یه
. کلمبیایی آشنا شدم و کلی گپ زدیم به دوستایی که وضع مشابه دارن توصیه میکنم تست کنند جالبش اینه شانس اینکه بتونی یه ناتیو برا چت پیدا کنی هم هست در حالی که به طور معمول
ندیدم جاهای دیگه همچی امکانی باشه.آدرسش
www.sharedtalk.com

۱۳۸۸ مهر ۳۰, پنجشنبه

73 - خلاف

یه دوست همکاری میگفت اینجا اگه تخلف رانندگی منجر به تعلیق گواهینامه انجام بدی مجوز کار پزشکیتم معلق میشه !!یعنی اینطور توجیه میشه که ممکنه به همین میزان در حرفه خودت هم بی احتیاط باشی .
گفتم ااا چقد مثه ایران میمونه
پ .ن: دوستایی که در مورد مسائل مهاجرتی می پرسن من چند بار گفتم خودمم با کمک وکیل اومدم و اصلا تو باغ جریانات مربوطه نیستم و همه رو به استفاده از اطلاعات موجود تو سایت اسمان استرالیا دعوت می کنم
پ.ن.ن: آرش عزیز و دوست دیگه ای که ویدئو لهجه ها رو پرسیدن تو فیس بوک این ویدئو ها میاد و میره من اصلا به مشخصاتش توجه نکردم

۱۳۸۸ مهر ۲۸, سه‌شنبه

72 - اعتماد ملی

به نظرم یه بخش عمده ای از امنیتی که آدم تو این مملکت احساس میکنه ناشی از اعتمادیه که آدمها به هم دارند . همه جا قانون هست و سخت گیرم هست ولی اکثریت افراد جامعه هم اونقدر متمدنانه رفتار می کنن که ناخودآگاه احساس ایمنی و آرامش ایجاد و جاری میشه.یعنی حین رانندگیت به راننده بغل دستیت اطمینان داری ؛ در مغازه به فروشنده و اون به مشتریاش ؛ تو محله به همسایت و اون به تو و خوب همیشه البته استثنا هم هست ولی اونقدر محدود که کمتر به چشم میاد و برعکسش یه جاهایی میبینی این اعتماده حتی از روابط بین انسانها هم فراتر رفته و در رابطه با محیط و حیواناتم ایجاد شده.
به گرانت پیکنیک گراند در اطراف ملبورن رفتیم یک ناحیه جنگلی با یه رستوران و فضای تفریحی پیک نیک و صدها طوطی سفید و رنگارنگ که خیلی دوستانه میومدن و از دستت خوراکی میگرفتن. این جریان کنار دریا با مرغ های دریایی؛ تو شهر با کبوترا و تو پارک با پاسومها هم دیده میشه. اونها هم این احساس رو که این انسانها اهل ازار و آسیب نیستن رو درک کردن در حالی که در سرای گل و بلبل ما حتی به حیوانات خانگی مون هم نمی تونستیم اینجور نزدیک بشیم. یه عکس میزارم ازکلاه طوطی دار

میگن پشت رو نداره ببخشین دیگه!!:)

۱۳۸۸ مهر ۲۵, شنبه

71 - اهمیت :))

اولین بیضه بند در سال 1847 در بازی کریکت استفاده شد

The first jock strap was used in cricket in 1874

http://www.fotosearch.com/bthumb/ARP/ARP113/Jockstrp.jpg

اولین کلاه ایمنی در سال 1947 استفاده شد
and the first helmet was used in 1974.

یعنی صد سال طول کشید تا مردها بفهمند که مغز هم عضو مهمیه!!!

It took 100 years for men to realize that the brain is also important .....

(ممنون از دوست باحالی که این ایمیلو فرستاد)

۱۳۸۸ مهر ۲۲, چهارشنبه

70 - مشکل

یکی از گرفتاری هایی که تو دوران زبان خوندن واسه ایلتس داشتم و دائم با معلم هام کلنجار میرفتم ترجمه مسائلی بود که پس زمینه فرهنگی ایرانی داشت و وقتی به انگلیسی نوشته می شد به زعم اساتید گرامی نامفهوم و غیر منطقی بود در حدی که یکیشون بعد از چند جلسه قطع امید کرد و گفت بهتره انتظار کسب نتیجه دلخواه رو نداشته باشی و آب پاکی رو ریخت رو دستمون که از تو گذشته بخوای ذهنیتت رو عوض کنی.
چند وقت پیش تو یه ویدئو های یوتیوب یه خانمی ادای لهجه انگلیسی ملیتهای مختلف رو در میاورد از جمله ایرانیها جالب بود گذشته از اکسنت خاص ایرانی رو استفاده از جمله" نو پرابلم "تاکید کرده بود.
فکر کردم دیدم راس میگه ها ؛اینجا اصلا این جمله شنیده نمیشه و استرالیان که میگن " نو ووریز".
"خوشحال شدم که مشکل ترجمه فرهنگی فقط مختص من نیست و ظاهرا خیلی هم "اشکالی نداره

۱۳۸۸ مهر ۲۰, دوشنبه

69 - بین

ایرانم که بودیم بطور غیر رسمی از کیسه های خرید به عنوان کیسه زباله استفاده می کردیم و اینجا هم با وجود سطلهایی که اصلا برای این منظور طراحی و چک اوت بگ بین اسمشونه این کار کاملا رسمی شده.
اونور وقتی پستهای همایون خان خیری رو راجع به صرفه جویی آب می خوندم یه احساس تهاجم فرهنگی بهم دست میداد ولی اینجا یه دو بار که قبض 70 - 80 دلاری اب دادم دیدم نه تهاجم اقتصادیه و منم به راههای صرفه جویی دقت کردم .
این شستن سطل زباله علاوه بر نا مطبوع بودنش اب حروم کن هم بود منم به جای یه کیسه دو تا تو سطل گذاشتم که هم از تجمع کیسه ها کم کرد و هم میزان الوده شدن سطل و نیاز به شستنش کم شد .خلاصه خودم که هربار کیسه رو بر میدارم و میبینم سطل خشک و تمیزه کلی حال میکنم
حالا بماند که سبد خریدهای چند بار مصرف به جای کیسه نایلون داره بهمون در مورد حفظ محیط زیست تهاجم فرهنگی میکنه

۱۳۸۸ مهر ۱۴, سه‌شنبه

68 - لاله

دیروز؛ کامنت یکی از دوستای خوب نادیده(ماهی عزیز) ما رو به دیدن دنیای زیبای لاله ها فرستاد .
فستیوال لاله ها بود و من به خیال اینکه خوب یه چیزی مثل همون گچسر خودمونه غر و لند کنان دنبال همسر گرام راه افتادم.
ولی بازم دیدیم وای, خدا یه تیکه دیگه از بهشتم گذاشته اینجا ؛و اون باغچه ی گچسری لاله ها یه چیزی تو مایه بیشین بینیم بابا و ایناس :)
خیلی دلم میخاد به خاطر این گلهای خوشگلم که شده یه فوتو بلاگ بزنم ولی حیف فرصت اجازه نمیده.
این دفعه عکس بزرگ میزارم دوستان با اینترنت کند سرعت ببخشن.



برنامه تا 13 اکتبر ادامه داره و لینکشم تو کامنتای پست قبل هست محض اطلاع

۱۳۸۸ مهر ۱۳, دوشنبه

67 - آرجی

هفته آخر سپتامبر و اول اکتبر در ملبورن یه فستیوال هنری به نام فرینج برگزار میشه که حدود 400 برنامه هنری مختلف در محلهای متفاوت ارائه میکنن.هفته قبل هوس کردیم بریم فرهنگمونو بالا ببریم گفتیم بریم فستیوال هنری . خلاصه همسر جان هم یه توصیفاتی از دوستاش شنیده بود هرچی من سرچ می کردم برنامه با اون مشخصات تو فرینج پیدا نمیشد.منم دل رو به دریا زدم یه برنامه که تو یه کاباره بود و دو تا خانوم مجریش بودنو انتخاب کردم آدرسو برداشتیم راه افتادیم .شروع برنامه ساعت 6/5 بود ما 7.5 رسیدیم که دیدیم نه هنوز صف هست وملت مشتاق وایسادن ما هم وایسادیم و صف رفت جلو دو تا بلیط دادن بمون 40 دلار ونشستیم تو یه سالن که جمعیت 100 -150 نفری توش بود.
هرچی با اون کاباره های فیلم فارسی مقایسه کردم دیدم یه جای کار میلنگه .بالاخره برنامه شروع شد و یه پسر جوون با تی شرت و شلوار جین اومد رو سن و شروع کرد صحبت و ملت مشتاق هم از خنده غش و ضعف میکردن منم با یه پوزیشنی که چشمم به عیال نیفته نشستم و تا آخر برنامه به فیلم صمد به نیویورک میرود فکر کردم.
بعد 45 دقیقه هم با کلی سوت کف خدافظی شد و ملت صف کشیدن با آقای آرجی بارکر که از آمریکا برای اجرای این برنامه اومده بودن عکس گرفتن و سی دی اجراشو خریدن.
ما هم با همون احساس که عرض کردم از در اومدیم بیرون.
تو این 45 دقیقه بجز 6-7 دقیقه که این آقا اختصاصا راجع به بالز ودیک خودش صحبت کرد حداقل نود بارم اف حواله موضوعات مختلف کردواین ملت استریل هم خندیدند.
و به این ترتیب ما مورد افزایش فرهنگی قرار گرفتیم. اینم عکس طرف چون یه ماه ونیم اینده در تمام قصبات استرالیا برنامه داره منم تبلیغشو بکنم


۱۳۸۸ مهر ۱۱, شنبه

66- ددر

گواهینامه دار شدیم کارم که نداریم فعلا هی خایم(می خواهیم) یه کم بریم ددر تا دور و اطرافو بگردیم . برای شروع با سابقه ای که از وبلاگ پویا ی عزیز داشتم رفتیم اولیندا و عجب زیبا بود؛ خلاصه که بسیار لذت بردیم و به همه دوستان ملبورن نشین هم توصیه میکنم یه سر برن حداقلش یه یادی از جاده چالوس و کلاردشت تازه میشه با این فرق که نه یه تیکه کیسه نایلون به بوته ها اویزونه نه یه بطری خالی نوشابه دور و بر افتاده ونه پاکت چیپس و پفک زمینو فرش کرده و البته اگر اهل پیک نیک هم باشین امکانات معمول در دسترسه.ما که تجهیزات بردیم و ازروزمون حداکثراستفاده رو کردیم جای همگی خالی

۱۳۸۸ مهر ۱۰, جمعه

65 - تره!!

دفعه اول که رفتیم سراغ خرید سبزیجات دیدیم تره در تره بار فروشی نیست از خاله پرسیدیم گفت بیاین تا نشونتون بدم کجا هست بعد سبد و قیچی ورداشت بردمون تو پارک یه تیکه از چمن ها رو نشون داد گفت اینا همش تره هسش مام چیدیم و دیدیم بعله و خلاصه از نگرانی برای قرمه و کوکو خارج شدیم. برای اطمینان یه بغلش رو هم با ریشه کندیم آوردیم خونه کاشتیم محض خودکفایی حالا که تره ها به گل نشسته می بینیم ای بابا این مملکت میتونه تره صادر هم بکنه .به هر حال
دوستان این گل تره هست منکه تا حالا ندیده بودمش

۱۳۸۸ مهر ۹, پنجشنبه

64 - ذوق

وقتی میدیدم دوستان استرالیان برای گرفتن گواهینامه شون اظهار شادمانی میکنن و پست می زارن فکر می کردم آخه یه گواهینامه گرفتن بعد این همه سال رانندگی که ذوق نداره .ولی نمی دونین خودم امروز چقدر حال کردم وقتی خانم افیسر اومد و گفت کانگوجولیشن