۱۳۸۷ اسفند ۱۸, یکشنبه

123- زبان

یه خانم کهن میانسال ( تقریبا همون پیرزن خودمون) رو که جلو درمانگاه موتور بهش زده بود رهگذر ها آوردن تو وماهم حسب وظیفه مشغول راست و ریس کردن کاراش شدیم .
به سرش ضربه خورده بود و گیج بود واز گوشش خونریزی داش که یه کم وضعو خطرناک نشون میداد .تو وسایل همراهش هیچ شماره تلفن بدرد بخوری برای تماس پیدا نکردیم و خلاصه کلی گاراگاه بازی در آوردیم تا تونستیم یه دوستاشو پیدا کنیم .
بنده خدا ترسیده بود و ضربه سرش هم مزید بر علت شده بود و نامفهوم حرف میزد داشتم تلاش میکردم از خودش یه نشون یا شماره ای بگیرم ولی بایه لهجه عجیب حرف میزد که هر چه توجه کردم متوجه نشدم لری یه یا دورو برای شیرازی که اصلانمی فهمیدم و موضوع کنج کاوم کرده بود؛ خلاصه آمبولانس خبر کردیم و داشتیم می فرستادیمش که دوستش هم اومد و همراهش شد ؛ تونستم دم در ازش بپرسم که این خانم به چه لهجه ای حرف میزد ؟
باتعجب گف: تهرانیه دکتر !! هذیون میگه اینجوری حرف میزنه؟؟
یهو یاد علایم اختلال مرکز تکلم افتادم ؛ خداییش این همه سال اورژانس بودم این مدلو ندیده بودم . بیخود نیس میگن خوش بود گر محک تجربه آید به میان .

۱ نظر:

ناشناس گفت...

پس اينا كه پرت و پلا مي گن رو مي شه گذاشت به حساب ضربه هايي كه به سرشون خورده
دستت درد نكنه دكتر جون اگه اين طرز تفكررو قبول كنم نصف مشكلاتم حل مي شه
مينياتور