۱۳۸۷ اسفند ۲۸, چهارشنبه

127- عزا

یه مادر و دختر حدودا بیس و چند ساله اومدن تو مطب . پوست صورت دختر شدیدا بهم ریخته بود ولی با میک آپ کاور شده بود.
نشست و گف پریروز سرما خورده بودم اومدم پیش یه همکاراتون دارو داد و آمپول و بعد مصرفش به نظر حساسیت شدم پوستم ریخته بیرون.
خواهش کردم یه جای دیگه غیر صورتشو ببینم یقشو باز کرد دیدم بععله آبله مرغان گرفته.
با یه لبخند گفتم : مبارکه آبله مرغون گرفتی .
یهو مادره بادس زد تو صورتش و دختره هم با یه آه سرشو گذاش رو دساش ؛جا خوردم حسابی .گفتم چیز مهمی نیس که دو هفته دیگه خوب شده رفته .
دختره با بغض گف آخه یه هفته دیگه عروسیمه.
خندم گرفته بود ولی کاری هم نمی شد بکنم .سعی کردم آرامششون بدم ووعده دادم با کمک دارو دوره کوتاه تر بشه ولی هر دو حسابی عزادار شدن .
خوب اینم یه جورشه دیگه

۳ نظر:

ناشناس گفت...

Great! that is actually funny! Postponing the wedding because of Chicken pox! haha

ناشناس گفت...

یکی از وحشت های همیشه همراه من گرفتن همین بیماریه. اخه هنوز نگرفتم و خواهرم میگه کسایی که توی سن بالا ابله مرغون بگیرن میشه زنا
خیلی میترسم. خیلی!
دلا

ناشناس گفت...

راستی
مگه ابله مرغون گرفتن هم تبریک داره؟؟ یعنی ممکنه کسی تا اخر عمرش این بیماری رو نگیره؟
و میشه بگی اگه کسی نگیره چی میشه
دلا