از در که رفتم تو هیشکی نبود نه داخل سالن نه پشت کانتر کمی دور برمو نگاه کردم دستگاه اسمارتیز فروشی و نوشابه فروشی و یه مشت خرت و پرت فروشی دیگه کنار کانتر قرار داشت .
یه آقای پلیسی از در پشت کانتراومدو بعد چاق سلامتی متداول گفتم چی میخام رفت فرمها رو کپی کرد اورد به دقت برام توضیح داد چه کنم؛ علی رقم اینکه بهش گفتم تو سایتتون خوندم ولی کنار دسم وایساد تا پرش کردم و خودش جاهای لازمو امضا کرد و کپی مدارک منو تایید کرد و تا دم در بدرقه شدم . خلاصه خیلی یاد نیرو انتظامی خودمون کردم.
روزای آخر قبل اومدن دنبال سابقه گواهینامه گذارم به شهرک آزمایش افتاد .دم در دژبان با یه لهن(لحن :)) تندی گف: درکیفتو باز کن .
تو چشاش نگا کردم گفتم منظورتون لطفا کیف تونو باز کنیده ؟ جا خورد تا گوشاش سرخ شد گف بله عذر میخام آخه مام خسته میشیم . زدم رو شونش گفتم دلیل خوبی نیس .
ولی در مقایسه با حجم کار اینا شاید دلیل خوبی بود.
۷ نظر:
لحن
سلام
معذرت میخوام. قصد ناراحت کردن کسی رو نداشتم. بذارید پای دلتنگی این ماههای اول و تنهایی بی اندازه من!
بازم شرمنده.
خوب و خوش باشید.
خیلی چیزا ما رو به یاد ایران خواهد انداخت، بااینهمه تشابه من نمیدونم واسه چی باید رفت؟
راستی دکتر جان اولا امیدوارم نتیجه امتحانی که دادی خوب بشه دوما امیدوارم بعدی رو بهتر بدی!
آتریسا
www.theshinysun.blogfa.com
به پلیس ایرانیه خوب گفتی. خوب گفتی. امیدوارم فهمیده باشه.
دلا
مرسی آرش جان به خاطر لطفتون تووبلاگ یک روزم ...خیلی خوشحال کننده است اولین کامنتایی که تو اولین پست گذاشته می شن ولی خوب ازخوندن مال شماخیلی خندیدم البته اولش شوکه شدم بابت این همه ریزبینیتون من اصلایادگاوحسنی نبودم(چشمک) شایدم اسم مجازیمو تغییر بدم نمی دونم .....
ویه چیز دیگه علی رغم
ok!
سلام. امیدوارم که نتیجه امتحانت خوب از آب در بیاد. زیاد نگران نباش. شخصا دو نفر رو می شناسم که بعد از امتحان اصلا راضی نبودن ولی هر دوشون قبول شدن.
نمی دونم خبر داری یا نه تاریخ قرارمون هم عوض شد و شنبه همین هفته شده.
موفق باشی
ارسال یک نظر