۱۳۸۸ مهر ۴, شنبه

63 - تحمل

بعد از مدتها چشم به میل بودن بالاخره برای یه مصاحبه دعوت شدیم . دیدیم ای بابامصاحبه کردن چقد از امتحان دادن سخت تره!! خلاصه بعدشم زنگ زدن بیست دقیقه عذر خواهی که اون یکی دیگه بهتر از تو بود میگم خوب حالا این که قسم آیه نمی خاد میگن ولی تو همین جور باش شاید سه ماه دیگه خاستیمت .منم گفتم چشم.خلاصه که بهار زیباییست جای همگی خالی

۴ نظر:

ناشناس گفت...

چی می پرسن؟ میشه بگین

شلیل خانومی گفت...

سلام آرش خان
ببخشید باید زودتر از اینا برای تشکر میومدم,شرمنده
به خاطر کمکتون یه دنیا ممنون

ناشناس گفت...

اگه ممکنه یکم مصاححبتونتو توضیح بدین.ممنون

ناشناس گفت...

کور شدم تا همین دو خط رو خوندم ارش
یه فکری برای فونتت بکن
لطفا البته
دلا