۱۳۸۸ اسفند ۳, دوشنبه

110 -دل

مادر

ارمغان سپید سینه ی سیاهت را
در کام من مریز

مادر
ارمغان سپید سینه ات را
بر چهره ام بریز
که قرن ما
قرن سپید چهر گان سیاه دل است 
 
 "لنگستن هیوز"

۱۳۸۸ بهمن ۲۸, چهارشنبه

109 - مرض

میگن که یه خانمه رفته بود دکتر و به دکترش گفته بود: دکتر من خیلی میلم زیاده ،همش دلم می خاد.دکتر میگه خوب مراوداتون با همسرتون روبیشتر کنین میگه کردیم ولی من بازم دلم میخاد، دکتر میگه خوب برای همسرتون دارو بگیرین و تقویتشون کنین که فعالیتشون بیشتر بشه، میگه این کارم کردیم ولی من بازم میخام ،میگه خوب بالاخره گاها از اقوام و اطرافیان یه کمکی بگیرین، میگه گرفتم ولی هنوزم میلم زیاده ،میگه خوب باشه به دوست و رفقا هم یه سری بزنین ، میگه با اونا هم میرم ولی کافیم نیست، میگه خوب گاهی با همسایه ها و کسبه محل هم میشه روابطی داشت ،میگه دارم ولی بازم کافی نیست . دیگه دکتره دادش در میاد که عجب خانم؛ این جوری که نمیشه؛ شما حتما مریضین!!؟ خانمه میگه وای قربونت دهنت برم دکتر همینی که گفتی رو بنویس من ببرم به اینا که میگن تو جن..ای نشون بدم راحت شم . حالا موضوع اصلا ربطی به این پست  خانم" آرایه" واین پست  (جناب)"گفت و چای "نداره ؛ بلکه مربوط به خبر دادگاه آقای"تیگر وود "میشه که اعلام کردن ایشون دچار بیماری اعتیاد به س*کس هستن.فهمیدیم اینم جدا مرضی یه!!؟

۱۳۸۸ بهمن ۲۵, یکشنبه

108 -فرق

یه طوطی سبز خوشگل تو قفسه و زیر ش نوشته "سبز یعنی استقامت تا بهار" میگم یعنی بهار ولش میکنی بره؟خوب چرا حالا این کارو نمی کنی؟ میگه نه این حیوون استوایی یه اگه ولش کنم یا اینجا خوراک گربه میشه یا تو سرما میمیره ،من از پرنده فروش گرفتمش و دارم کلی هم بهش می رسم .

به میله های قفس نگاه میکنم و نگاه محزون پرنده سبز و یاد حکایت طوطی و بازرگان و بعد یهو به ذهنم میرسه خوب یه عده هم دارن به زور باطوم و شیشه نوشابه از رفتن یه عده دیگه به جهنم جلوگیری می کنن ؛ اونام فکر می کنن که بهشت حتما جای بهتری واسه اون آدماس ، اونام دارن اون بقیه رو که به هر حال به نوعی نفهم و بی عقل و نیازمند ولی هم محسوب میشن رو به زعم خودشون از شر چنگال گربه های غرب و سرمای شرق حفظ میکنن ، اونام دقیقا همین ذهنیت رو دارن که من در بهترین شرایط رفاهی هستم.
 پس فرق منی که منتظر بهارم بااونی که تو قفس نگرم میداره چیه وقتی تئوری های ذهنمون یکیه ، معلومه منم شاید بعد ها همین جایگاه رو پیدا  کنم.   

۱۳۸۸ بهمن ۲۱, چهارشنبه

107- نماز

نمازم، بخشش عشق است؛

و نه اینکه یک مسیحی، کلیمی، بودایی یا مسلمان باشم

                             بلکه سعی می‌کنم

                                                                                       شبیه به مسیح،

شبیه به بودا،

شبیه به موسی،
   
و یا شبیه به محمد باشم

از نوشته های آقای وین دایر

۱۳۸۸ بهمن ۱۸, یکشنبه

106 - کلاه

رفتیم خرید ، میگه یه چیپس خلالم بخریم .تو قفسه پیداش میکنم میگم بیا : یه بسته99 سنت ؛ تو ردیف بالایی نشونم میده ،این 4 تایی شه زده2.99 که به صرفه تره ! ومن چشم به ردیف بالاترتری میخوره که بسته 8 تایی قیمت خورده 3.99 ما هم اونو ور میداریم .راضی برمی گردیم که جنس یه دلاری رو 50 سنت خریدیم موقع کشیدن غذا نصف بسته رو میریزه رو ظرف و بقیه ش میره بقل 7 تا بسته دیگه. فکر میکنم این بیزینس هم علمیه به خدا مصرف یه سال چیپسمونوخریدیم انبار کردیم به عشق ارزون تر بودنش و نفهمیدیم سر خودمونو کلاه گذاشتیم اونم با رضایت کامل . 

۱۳۸۸ بهمن ۱۴, چهارشنبه

105 - مخالف

من مخالفم.
من با خشونت به هر شکل و در هرسایز و هر زمان و مکان مخالفم.
با خشونت مرد با همسر مخالفم.
با خشونت زن با شوهر مخالفم!
با خشونت دولت با ملت مخالفم. 
با خشونت ملت با دولت مخالفم.
با خشونت ملت با ملت هم مخالفم.
با خشونت انسان با حیوان مخالفم.
گاهی با خشونت حیوان با حیوان هم مخالفم.
.
.
.
و حتی با خشونت خدا با آفریده هایش هم مخالفم
و می دانم که من ؛ تنها نیستم دراین مخالفتها.
ولی 
ما؛ تنهاییم
چرا که در سنگ نوشته های مغزمان از کودکی حک شده که 
" هر کی زدت تو هم بزنش" .

۱۳۸۸ بهمن ۱۲, دوشنبه

104 - چرا




دارا جهان ندارد، سارا زبان ندارد
بابا ستاره ای در هفت آسمان ندارد
کارون ز چشمه خشکید، البرز لب فرو بست
حتا دل دماوند، آتش فشان ندارد
دیو سیاه دربند، آسان رهید و بگریخت
رستم در این هیاهو، گرز گران ندارد
روز وداع خورشید، زاینده رود خشکید
زیرا دل سپاهان، نقش جهان ندارد
بر نام پارس دریا، نامی دگر نهادند
گویی که آرش ما، تیر و کمان ندارد
دریای مازنی ها، بر کام دیگران شد
نادر! ز خاک برخیز، میهن جوان ندارد
دارا ! کجای کاری، دزدان سرزمینت
بر بیستون نویسند، دارا جهان ندارد
آییم به دادخواهی، فریادمان بلند است
اما چه سود، اینجا نوشیروان ندارد
سرخ و سپید و سبز است این بیرق کیانی
اما صد آه و افسوس، شیر ژیان ندارد
کوآن حکیم توسی، شهنامه ای سراید
شاید که شاعر ما دیگر بیان ندارد
هرگز نخواب کوروش، ای مهرآریایی
بی نام تو، وطن نیز نام و نشان ندارد

 
 
 
 پ .ن: شاعرش رو نمی دونم کیه