۱۳۸۷ بهمن ۹, چهارشنبه

109-عشقز

دختره خیلی معمولی بود و همسرشم همینطور .پسره بغلش کرده بود و اونم در حالتی که علایم حمله عصبی داش غش کرده بود مثلا؛ یه خانم چادری هم که که داش گریه میکرد و قربون صدقه میرف دنبالشون بود. مادرو بیرون کردمو بعد معاینمو انجام دادم و وقتی مطمئن شدم مشکل جسمی نیس نسخه دادم شوهرش بعد رفتن پسره مادره صدام کرد مریض کارتون داره وبعد گف دکتر ایشون همکارتونن و معلوم شد دکترن رفتم سرش اشک ریزون میگف من میخام بمیرم گفتم خوب از دست من که کاری برنمیاد(تعارف کردم البته) و بعد پرسیدم چی شده که گف با شوهرم مشکل دارم گفتم خوب یا طلاق بگیر یا برو پیش مشاور مردن که راه حل نشد خلاصه معلوم شد خانوم دکتر عاشق یه مکانیک شدن و حالا آقا نمیزاره کار کنن و تلفن رو قطع کرده و اجازه رفت وآمد نمیده و پسره هم میگف نه من عاشقشم.
ای خدا از خریت که حدی ندارد

۸ نظر:

ناشناس گفت...

عجب خرای بزرگی داریم!!! خدایا حسابی دنیا رو ول کردی؟! معلوم چه اتفاقی داره می افته؟! بی خود نیست عاشق هر کسی می شیم طرف حواسش جای دیگست، معلوم نیست کی به کیه!

ناشناس گفت...

حالم به هم خورد...
دلا

ناشناس گفت...

دیدی کامنتم یه بار اومد
:D
Dela

ناشناس گفت...

سلام
يک ضرب المثل قديمي هست که ميگه:ديوانه چو ديوانه را بيند خوشش آيد، مصداقش همين زوج محترم هستند
موفق باشيد

ناشناس گفت...

وایییییییییییییییییییییی
من پیر شدم اینقدر سعی کردم براتون نظر بذارم و نشد...هرچی هم توی وبلاگم داد زدم که آقای دکتر آرش من نمی تونم براتون نظر بذارم مثل اینکه هیچ کس صدای منو نشنید....ما همچنان از سخنان گوهربار شما فیض میبریم

ناشناس گفت...

خوب بعدش............؟؟؟
مينياتور

ناشناس گفت...

اقاي دكتر متاسفانه خيلي نامفهوم مي نويسي

ناشناس گفت...

be ghole gheitas:
eshgh dar makan o zaman nigonje
tofom meine sheklesh!
:P
(ba arze poozesh in avvalin chizi bood ke be zehnam resid)
( nemidoonam shoma gheitas ro mishnasid ya na...yek comedian bakhtiari hast dar Ahwaz ke mianpardeii ba mazmoone moshabehe in dastan dar daneshgahe ahwaz ejra karde :D)
Tarannom