۱۳۸۷ آذر ۸, جمعه

70-مرض

یکی از راههای عشقولانه در وکردن خصوصا برای زوجین جوان ؛دکتر آوردن همسر بیماره ودر واقع همونطور که قبلا تو یه پست دیگه هم اشاره کردم اینم یه راه جلب و درخواست توجه هستش .ولی دیروز دلم به حال همسر گرام سوخت چون دیدم به خاطر ازدواج با یک پزشک هیچوقت ازین حربه نمیتونه استفاده کنه و تازه گاها مشکلاتش نا دیده می مونه وهمیشه هم از کیفیت و دقت ویزیت من ناراضیه چون فکر میکنه توجه لازم یا باور جدی به علائمی که میگه ندارم و هر بار باید براش توضیح بدم که بابا جون من که لازم نیست شرح حال وسابقه از تو بگیرم همه ریسک فاکتورها و عوامل موثر در سلامتت هم واسم جلو چشمه ؛تو که بگی ف من فرحزادم ولی باز هم با هر ابراز دردی من یه دور دارم به خاطر سهل انگاری در توجه کافی محاکمه بشم . آخرین بار پیشنهاد کردم ما هم بریم دکتر مثل سایرین تا خیالش جمع باشه .
یاد یکی از استادا اطفالمون افتادم که میگف خانمش بچه هاشو میبره پیش یه دکتر دیگه و کار اونو قبول نداره حالا خودش یارو کلی مشاوره می دادو و ابهتی داش.
تو سریال پرستاران هم دیدم تو استرالیا پزشکا قانونا نمی تونن معالج اقوام درجه یکشون باشن .
خیالشونو راحت کردن خلاص.

هیچ نظری موجود نیست: