۱۳۸۷ دی ۱۱, چهارشنبه

92-پانیک

اول یه جوک نیمچه با ربط بگم ؛میگن ترکه رفت به خاطر درد معده دکتر، دکتره نسخه داد. دو هفته بعد دوباره رفت ،دوباره دکتره دارو داد دوهفته بعد سه باره رفت و همینطور بار چهارم و پنجم و شیشم و هفتم دکتره دیگه مخش هنگ کرده بود شاکی شد چار لیتر اسید سولفوریک 99 درجه نوشت گفت این دیکه آخرین درمانه برو بخور خوب میشی؛ و طرفم رفت و نیومد. دو سه سال بعد یه دفه تو فرودگا دکتره دید یکی دست و پا زنان اومد طرفش و همون یاروهس، خلاصه ترکه کلی تشکر و دعا که ،دچتر خوب خوب شدم خدا خیرت بده ؛ولی ازون وگتی که دوا آخری رو خوردم هر وقت بادم در میره شورتم سوراخ میشه.
راستش اینو واسه قسمت اول ماجرا تعریف کردم چون یه مریض اتفاقا ترک خانم دارم بنده خدا پانیک داره این مریضا به دلایل روانی دچار حملات ترس از مرگ غریب الوقوع میشن بعد معمولا با سر و کله میان پیش دکتر و راضی کردنشونم که چیزیت نیس فک فیل میخاد آنچنان گیر میدن که واقعا عزا میگیرم چجوری طرفو از اطاق راضی بفرستم بیرون به هزار شکل میپرسن دکتر چی شده پس من چمه و هی باید از سر توضیح بدی.
بدیش هم تکرار حملات و مراجعاته که مثلا این مریضم چهار بار این هف هش روزه اومده سراغم. میگمم برو روانپزشک حرف گوش نمیده.
آخرش اسیدو نسخه می کنم
.

۵ نظر:

ناشناس گفت...

دوست: عجب...... هر چی جوونا به خاطره اوضاع خراب روزگار آرزوی مرگ دارن... این قدیمی ها جون دوست تر می شن. و از مرگ می ترسن... نمونش را دیدم... برن خدا را شکر کنند که همه چی تو دنیا دیدن و به همه آرزوهاشون رسیدن دیگه چی می خوان... نسل های ما که واقعا سوخته و هیچ بهره ای نبرده... موندن بقیه عمر چه کار باید کرد رو این حساب همه به فکر رفتن هستن... من هم می خوام برم دکتر جون

ناشناس گفت...

یعنی یه جورایی نونتون توی پانیک بوده؟؟؟ :d

kati گفت...

salam,chera fekr mikonid web eton be khobi gilassi nist,be nazare man mahshare.man darosazam avalin web ike sar mizanam,haminjast.tarahish ham khobe

ناشناس گفت...

دکتر چرا بهش قرص نمیدی ؟ ( گیلاسی )

یکی یکدونه گفت...

salam
khosh begzare