راستش اینو واسه قسمت اول ماجرا تعریف کردم چون یه مریض اتفاقا ترک خانم دارم بنده خدا پانیک داره این مریضا به دلایل روانی دچار حملات ترس از مرگ غریب الوقوع میشن بعد معمولا با سر و کله میان پیش دکتر و راضی کردنشونم که چیزیت نیس فک فیل میخاد آنچنان گیر میدن که واقعا عزا میگیرم چجوری طرفو از اطاق راضی بفرستم بیرون به هزار شکل میپرسن دکتر چی شده پس من چمه و هی باید از سر توضیح بدی.
بدیش هم تکرار حملات و مراجعاته که مثلا این مریضم چهار بار این هف هش روزه اومده سراغم. میگمم برو روانپزشک حرف گوش نمیده.
آخرش اسیدو نسخه می کنم
.